پدر ناتنی جانی که از بانی 18 ساله بیکار خسته شده است، از او می خواهد که شغلی پیدا کند. در عوض، او مشغول پیام دادن به بچه ها و گرفتن سلفی های برهنه است. جانی به اندازه کافی کار کرده است، اما بانی بیش از حد سرگرم تفریح است که مراقب باشد. وقت یک سخنرانی سخت و کمی نظم و انضباط است.